خاستگاه‌های فرهنگ در اندیشه مدرن( از کولتور به بیلدونگ)

واکاوی معانی چندگانۀ بیلدونگ در فرهنگ و فلسفۀ آلمانی

خاستگاه فرهنگ در اندیشۀ مدرن

منبع گزارش: نشریه علمی-تخصصی فلسفه لوگوس

موضوع بحث دکتر چگنی، تحلیل لغت شناسانه و خاستگاه های کولتور (فرهنگ) در اندیشۀ مدرن بود؛ ایشان سخنرانی خود را با واژه شناسی لغت کولتور و سیر تحول آن از ریشه های لاتینی آغاز کردند و در ادامه بحث خود، کارکرد آن را در اندیشه فیلسوفان تبیین کردند.

وی این نکته را بیان داشت که از ابتدای تاریخ اندیشه، به تامل دربارۀ فرهنگ پرداخته شده است؛ که بیشتر به صورت دوگانه فرهنگ-طبیعت آشکار است؛ اما شکل گیری فلسفۀ  فرهنگ به عنوان هویتی مستقل در قرن هجدهم، با توجه به بحران فرهنگی، در اندیشه کسانی همچون ویکو و روسو قابل مشاهده است. دو گرایش دربرابر فرهنگ وجود دارد که یکی از آن ها فرهنگ را به طور مطلق در برابر طبیعت قرار می دهد و دیگری برعکس، انسان را موجودی فرهنگی قلمداد می کند. این دو گرایش باعث به وجود آمدن دو طرز تلقی دربارۀ فرهنگ شده است: فرهنگ ساختن و فرهنگ فعل و عمل. تقدم فرهنگ فعل و عمل مشخصه دوره کلاسیک است و در اندیشه افلاطون نمایان می شود؛ اما با ظهور مسیحیت به خصوص در شکل پروتستانی آن تحولی شکل میگیرد که تقدم را به فرهنگ ساختن میدهد به این معنا که عوامل اقتصادی-صنعتی بر سیاست تقدم دارند. در فرهنگ ساختن ، طبیعت به عنوان مادۀ خام  و ابژه‌ای در اختیار انسان، لحاظ می شود و این، تا آنجا پیش می رود که انسان ها، خود برای یکدیگر تبدیل به ابژه و متعلق هایی برای ارضای نیاز می شوند؛ اما در فرهنگ فعل و عمل به جای ابژه ، انسان ها شریک یکدیگرند. 

سپس به سیر تکامل مفهوم فرهنگ نزد فیلسوفان سده هفدهم و هجدهم به خصوص متفکرانی همچون پوفندروف،ویکو،روسو و هردر پرداخته شد. در اندیشه پوفندروف با تاثیر از هابز ، کولتور جنبه اجتماعی پیدا می کند و وجه تمایز انسان از حیوان می شود؛ فرهنگ از نظر پوفندروف ، ویژگی های نظم یافتگی و مقصودانه بودن را دارد. در اندیشه ویکو و دوره روشنگری نگرش فلسفی به فرهنگ بروزی جدید پیدا کرد و تعریف فرهنگ، انسانی کردن عالم شد چراکه انسان در قیاس با دیگر موجودات رابطه ای ثابت بین نیاز های خود و طبیعت ندارد. اهمیت ویکو در این است که او اولین متفکری است که به فرهنگ و تمدن به مثابه اساس حیات انسان توجه کرده است. در اندیشه روسو وجه انتقادی فرهنگ پررنگ تر می شود، روسو گرایش به زندگی طبیعی دارد و آن را سعادتمندانه تر قلمداد کرده است. در اندیشه هردر مفهوم مدرن کولتور به عنوان بنیان و خاستگاهی برای اندیشمندان بعدی شکل میگیرد؛ و تاکید بر ویژگی تاریخی کولتور می شود و وجه فرهنگی انسان در عقل و زبان نمودار می شود. تا اینجا خاستگاه ها و سرآغاز های شکل گیری مفهوم فرهنگ در اندیشه مدرن بیان شد. 

دکتر بهشتی، در ادامه بحث به نزدیکی واژه های کولتور و بیلدونگ در زبان آلمانی اشاره کرد. واژه بیلدونگ ریشه در قرون وسطی دارد و تحت تاثیر آموزۀ لطف و فیض مسیحیت بوده است و تفسیر های افلاطونی از آموزه فیض شده است. در این تفسیر، دانش و دانایی را به تصور خود درآوردن و تغییر کردن همراه با آن که نشان دهنده تلازم بین علم و عمل است، دیده می شود.  در سرآغاز های اندیشه پروتستانی، وجه فعال تحت شعاع قرار می گیرد و در دوره رنسانس به علت نگاه تازه انسان به طبیعت، انسان تبدیل به مظهر خلاقیت طبیعت شد و همچنین  تبدیل به صورت دهنده و عامل خلاق گردید. رنسانس در وهله اول جنبشی ادبی بود و برخاستی علیه زبان لاتین و بازگشت به زبان فصیح ، همچنین تغییر در ایده آل انسان از انسان دانش آموخته به انسان فرهیخته بود. سپس ایشان با اشاره به اینکه در اندیشه کانت ، پرورش استعداد افراد در حد اعلای ممکن توسط بیلدونگ صورت میگیرد، بیان کرد که بیلدونگ دانش نظری صرف نیست بلکه وجه عملی هم دارد.

دکتر اردبیلی در ادامه، به خود بیلدونگ و ریشه ها و کارکردهایش نزد فیلسوفان پرداخت. ریشه واژه بیلدونگ از مصدر آلمانی بیلد به معنای تصویر است، این واژه علی رغم استفاده دکارت و دوره قرون وسطی از آن تا قرن هجدهم واژه ای ناآشنا برای توده مردم بود؛ اما در قرن هجدهم و نوزدهم با درگرفتن نزاع بین فیلسوفان روشنگری و رمانتیک، دو نوع ارجاع به واژه بیلدونگ پدید آمد؛ بازگشت به دوره یونانی در آثار مرتجعان رمانتیک و پرورش یافتن استعداد ها در آثار فیلسوفان روشنگری دیده می شود. تکامل این مفهوم در مقدمه پدیدارشناسی روح هگل نمایان است که این واژه به معنای پرورش و آگاهی به کار رفته است.

ایشان به این نکته نیز اشاره کردند که  گاهی این دو واژه، کولتور و بیلدونگ، به جای هم به کار برده می شوند و تمایز دقیقی بین آن ها برقرار نیست. اما بعضی فیلسوفان تاکید بر این تمایز دارند و بر بیلدونگ پا فشاری میکنند؛ بیلدونگ در قرن هجدهم نمایانگر انسان فرهیخته بورژوازی که از فرهنگ و ذوق برخوردار است  و صرفا تحصیل کرده نیس؛ انسانی که به درجه ای از خودپروردگی رسیده است؛ و در نهایت، دکتر اردبیلی در جمع بندی خود بیان داشتند که بیلدونگ دو وجه دارد؛ هم نمادی برای انسداد قشر بورژوازی و هم نماد امکانی برای گشایش دوباره است.

در انتها، بین حضار و سخنرانان چند دقیقه ای به پرسش و پاسخ اختصاص داده شد.