هراس های مواجهه با متون اصلی در جامعه‌شناسی و فلسفه

درنگ‌هایی در خوانش آثار: هگل و مارکس

«هراس‌های مواجهه با متون اصلی در جامعه‌شناسی و فلسفه»

منبع گزارش: نشریه علمی-تخصصی فلسفه لوگوس، شمارۀ نخست

دبیر گزارش: حدیثه یزدانی

 این جلسه با حضور دکتر محمدمهدی اردبیلی ــ مدرس و مترجم در حوزۀ فلسفه ــ و حسام سلامت ــ مدرس و پژوهشگر در حوزۀ جامعه‌شناسی و فلسفه ــ در روز چهارشنبه مورخ 9 خرداد 1397 رأس ساعت 12 در سالن ارشاد دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.

بحث اصلی اردبیلی حول خود عنوان جلسه بود و گریزی به مباحث جامعه‌شناختی مسئله نزدند و صرفاً یک صورت‌بندی کلی‌ای را در مواجهۀ با متون اصلی فلسفی بیان کردند. پرسش اصلی‌‌ای که مطرح کردند این بود که «چقدر این هراس‌ها واقعی است و چگونه می‌توان با آن مواجه شد». اردبیلی هگل را قلۀ دشوارنویسی فلسفی قلمداد کردند و معتقد بودند که اگر بتوانیم صورت‌بندی‌ای از فلسفۀ هگل ارائه بکنیم  ــ که چگونه با این دشواری متون فلسفی برخورد بکنیم ــ در آن صورت باقی فیلسوفان را می‌توان ذیل آن مطرح کرد و فهمید. بعد از شرح چند مقدمه و ارجاع به متون فلسفی هگل ــ به‌خصوص پدیدار شناسی روح و دانشنامۀ علوم فلسفی ــ به این مسئله پرداختند که «چرا متن فلسفی دشوار است؟» و کدام از این هراس‌ها واقعی است و چگونه می‌توان بر این دشواری فائق آمد؟

 در آخر جهت جمع‌بندی بحث‌شان اضافه کردند که اگر بخواهیم تحت تأثیر نیچه باشیم در واقع حقیقت هراسناک است و این هراس در ذات آن نهفته است؛ زیرا باعث آشنایی‌زدایی می‌شود و این ترس ما ناشی از جهل ماست؛ زیرا این هراس برای ما ضروری است. اگر این هراس مسدودکنندۀ حقیقت باشد، باید نقد بشود؛ اما اگر هراس تبدیل به انگیزه شود، می‌تواند تجلی‌بخش حقیقت باشد؛ چون راه حقیقت از آرامش جداست که باید با «شناخت» با آن مواجه شویم.

سلامت در جهتِ شأن نزول این جلسه، توضیح دادند که مهجور ماندن متون اصلی رشتۀ جامعه‌شناسی (از کلاسیک تا معاصر) مهم‌ترین مشکل این رشته قلمداد می‌گردد؛ هراسی در آن نهادینه شده که منحصر به دانشجو نیست و حتی استادانی هم هستند که مواجهه‌ای با متون اصلی ندارند و استناد آن‌ها معطوف به شرح‌های متفکران است. ایشان هم مانند اردبیلی سعی کردند که هراس کاذب را از هراس لازم و صادق تمیز دهند و معتقد بودند که این هراس بلای جان ما در این عرصه شده است و ما اتفاقاً نیازمند «شجاعت» هستیم که آن‌هم چیزی جز تن زدن به آب یا به بیان دیگر بیدار کردن جسارت مواجهۀ با متن اصلی در خود نیست. سلامت اساس صحبت خودشان را «دعوت به شجاعت» در مواجهه با سنت جامعه‌شناسی دانستند.

 سلامت در مقدمۀ دوم ــ که طبق گفتۀ خودشان مقدمۀ بنیادی‌تری بود ــ عنوان کردند که «شأن خودِ دانشگاه» و نسبت این دانشگاه یا آکادمی با مفهومی به نام جمهور یا مردم چیست؟ و در بحث دوم تفاوت زبان آکادمیک یا زبان علم با زبان طبیعی و روزمره در چیست؟ در ادامۀ صحبت‌ها به این مورد اشاره کردند که بومی کردن علم (یا به اصطلاح، خودی کردن علم) جان و شیرۀ علم را می‌گیرد. مواجهۀ بی‌واسطه با متون هم خود متون را اخته خواهد کرد؛ زیرا یکی از گرفتاری‌های ما تقلا برای مواجهۀ غیر سنت‌مندانه با متون است به علت اینکه فکر می‌کنیم این متون مونولوگ نویسنده است و نمی‌تواند در گفتگو با سنت‌های دیگر قرار بگیرد. از بزرگترین اشکالات ما «عجز تاریخی» ماست که نمی‌توانیم این گفتگو را برقرار کنیم؛ چون گشودگی به سوی تغییر کردن نداریم (یعنی بر بنیادهای خود نایستادن)؛ بنابراین لزومی هم به برقراری نسبت میان آن‌ها نمی‌یابیم. ایشان در جمع‌بندی سخنانشان اضافه کردند که هر خواندنی باید از یک مقدمه‌ای آغاز کند که مواجهۀ با متن، چیزی کمتر از مواجهۀ با واگشاییِ درهم تنیدگیِ دیالوژیکال متن‌ها نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *