درباب اسپینوزا؛ نامه‌ای به ردا بنسمایا – ژیل دلوز

چکیده

من در اینجا مقالات بسیار سطح بالایی را مشاهده نمودم که به من اختصاص داشتند و بنابراین از این اقدام (مجله) لندمایز بسیار مفتخرم. مایل هستم با جای دادن همه مقالات مزبور، با نام اسپینوزا، به آنها پاسخ دهم و، در صورت امکان، مسئله ای را درباره وی بازگو کنم که توجه مرا به خود جلب نمود. این راهی برای به اصطلاح، “سهیم شدن” در این اقدام خواهد بود.

به گمان من، فیلسوفان بزرگ در عین حال «صاحب سبکهایی» برجسته نیز هستند. با توجه به اینکه یک اصطلاح فلسفی، جزئی از یک سبک است، یعنی از سویی مدخلی برای اصطلاحات جدید محسوب می شود و از سوی دیگر معنایی نامتعارف به اصطلاحات متداول می بخشد، سبک همواره موضوعی مربوط به «نحو»؟ است. اما [خود] نحو [نیز] نوعی تغییر شکل به سوی امری است که نه تنها نحوی نیست، حتی زبان شناختی نیز محسوب نمی شود و در واقع، خارج از زبان است. در فلسفه، نحو تغییر شکل در جهت حرکت مفاهیم است. اکنون دیگر مفاهیم صرفا در میان سایر مفاهیم (در فهم فلسفی) انتقال نمی یابند، بلکه در میان چیزها و در بطن ما نیز به حرکت می پردازند. آنها ادراکات و تأثرات نوینی را برای ما به ارمغان می آورند که با فهم غیر فلسفی متعلق به فلسفه هم ارز است. و فلسفه عینا به همان میزان که نیازمند فهم فلسفی است، به فهم غیر فلسفی نیز محتاج است.

منبع:

برای خواندن ادامه مطلب و دانلود فایل آن بر روی این لینک کلیک کنید.