چکیده
هرگاه که سخن از پدیدارشناسی در مقام یک روش به میان میآید، بلافاصله روش پدیدارشناسیِ هوسرل به ذهن متبادر میشود. روشی که امروزه به یکی از موثرترین و فراگیرترین روشهای فلسفی بدل شده است. اما حدود یک قرن قبل از آن، یعنی در اوایل قرن نوزدهم، این عنوان روی یکی از بزرگترین، مشهورترین و البته دشوارترین آثار فلسفی درج شده بود: پدیدارشناسی روح. مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر این است که آیا میتوان در فلسفۀ هگل، از پدیدارشناسی در مقام یک روش سخن گفت؟ در این راستا، ابتدا به ریشههای تاریخی و لغتشناختی این اصطلاح پیش از هگل پرداخته میشود، سپس با تکیه بر نقلقولهای مختصر خود هگل دربارۀ روش «پدیدارشناسی»، در کتاب پدیدارشناسی روح، مراد هگل از معنای این واژه تحلیل خواهد شد، و در پایان این مسئله طرح خواهد شد که آیا اصلاً ممکن است پدیدارشناسی هگل را در مقام روشی مطرود و رهاشده، به منزلۀ راهکاری هم برای برونرفت از انسداد خود فلسفۀ هگل، و هم برای مواجهه با جریانات ضدهگلی احیا کرد؟
منبع: ماهنامه علمی تخصصی اطلاعات حکمت ومعرفت شماره5، صص33 -35
برای خواندن ادامه مطلب و دانلود فایل آن بر روی این لینک کلیک کنید.