چکیده
امید از منظر فلسفی چیست؟ اسپینوزا در رسالۀ اخلاق می نویسد، ”امید لذت ناپایداری است ناشی از تصور امر آینده یا گذشته ای که در وقوع آن تاحدی شک می کنیم.“ در اینجا، امید به معنای احساسی لذت بخش است همراه با تردید دربارۀ آینده. اگر این احساس نه لذت بخش، بلکه آزارنده باشد، به «بیم» یا «ترس » بدل می شود، و اگر توام با تردید نباشد، به «یقین». پس مفهوم امید اساسا با نوعی امکان رابطۀ ذاتی دارد. از طرفی، اصل علیت از ابتدای تاریخ فلسفه و اندیشۀ بشری به عنوان اصل مورد پذیرش همگان مطرح شده است. اینکه هرچیزی علتی دارد، شرط هر شکلی از شناخت است، زیرا شناخت هرچیز در واقع به معنی شناخت علت آن است. اما مشکل اصلی آنجا پدیدار می شود که اصل علیت را به سطح همۀ اشیا تعمیم دهیم و نتیجه بگیریم که همۀ امور و رخدادها براساس نظامی علی و پیوسته، از ازل تا ابد، جاری است. این نتیجه بلافاصله ما را در نوع خاصی از جبرگرایی گرفتار می کند. این جبرگرایی همواره در تاریخ فلسفه، از یونان باستان تا دوران مدرن، رواج داشته است و در فلسفۀ اسپینوزا به اوج می رسد. اسپینوزا در رسالۀ اخلاق صراحتا ادعا می کند که ممکنی در عالم موجود نیست، بلکه وجود همۀ اشیا و نیز افعالشان… به وجه معنی موجب شده اند. حال پرسش این است که اگر مفهوم امید بر نوعی «امکان» مبتنی است و از طرفی اگر براساس جبرگرایی حاصل از اصل علیت هیچ شکلی ازامکان وجود ندارد، پس آیا جایی برای امید باقی می ماند؟ آیا مفهوم امید را صرفا باید به جهل ناشی از نشناختن ضرورت تقلیل داد؟در اینجا با نوعی انسداد مواجهیم که راه نجات از آن را یکی از جبرگراترین فیلسوفان تاریخ، یعنی هگل در اختیار ما قرار می دهد. ما در مقالۀ حاضر، به کمک آثار هگل و پیوند دیالکتیکی ضرورت و آزادی نزد او انسداد مفهوم امید را به لحاظ فلسفی وا می گشاییم تا به معنای تازه ای از امید راه پیدا کنیم و امکان احیای آن را بررسی نماییم.
منبع: کتاب امید اجتماعی: چیستی، وضعیت و سبب شناسی؛ پژوهشکده مطاعات اجتماعی، 1398، صص121-138ُ
برای خواندن ادامه مطلب و دانلود فایل آن بر روی این لینک کلیک کنید.