دیالکتیک و معنای حقیقت
منبع گزارش: نشریه علمی-تخصصی فلسفه لوگوس، شماره نخست
دبیر گزارش: زهرا خستهوی
جلسۀ سوم از از دورۀ اول هگل و دیالکتیک با حضور دکترمحمدمهدی اردبیلی ــ دبیر دورۀ روششناسی فلسفی ــ و از طریق ارتباط آنلاین با حامدصفاریان ــ مدرس زبان آلمانی ویژۀ متون فلسفی، دانشجوی فوق لیسانس فلسفۀ دانشگاه هاگن آلمان ــ در عمارت روبرو در روز یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 از ساعت 15 تا 17 برگزار شد.
در ابتدا به نظر اردبیلی از مهمترین مسائل تاریخ اندیشه، مسئلۀ «حقیقت» است و هر فیلسوفی و حتی هر انسانی باید تکلیف خود را با آن روشن کند؛ تاریخ فلسفه را میتوان چیستی و معنای تاریخ حقیقت هم خواند.
صفاریان تلاش کردند شمایی کلی از مفهوم حقیقت را ترسیم کنند که از منظر هگل بتوان به حقیقت اندیشید. در ابتدا بحث خود را با ارائۀ برگهای که بین حضار پخش شده بود، شروع کردند و توضیحاتی دادند دربارۀ سه سپهر در اطراف حقیقت: بیان، شناخت و نفس الامر؛ سپس مفهوم حقیقت را در فلسفۀ هراکلیتوس، پارمنیدس، افلاطون و ارسطو را بررسی کردند. نکتۀ مهم در این قسمت، حقیقت باشندگان و نباشندگان افلاطون است که ارسطو تعریف سلبی افلاطون را در اینجا ایجابی میکند. از نظر ارسطو حکم به باشنده است و نه به نباشنده که این حکمی عقلی است. سپس در سیری تاریخی از منظر دیگر فیلسوفان مانند بارکلی، هیوم و کانت رابطۀ حقیقت را با مباحثی مانند کلیت و ضرورت شرح دادند و در بخش انتهایی، صحبتشان معطوف به هگل شد. حقیقت را به لحاظ صوری و محتوایی را باید در منطق هگل دید که بهصورت واقعی حقیقت در جهان چیست. حقیقت باید خودش به مبنای خودشناسی نائل آید و دربارۀ خودش سخن بگوید که مستلزم این است که نه به شکل جوهری؛ بلکه حقیقت ذاتاً سوژه است و سوبژکتیویته به یک معنا «حقیقتِ حقیقت» است؛ یعنی جوهریتی است که حین صیرورت اتفاق میافتد و به سوژه بودن خودش پی میبرد.
اردبیلی ایدهای که از این جلسه داشتند را مبتنی بر تبیین مبنای حقیقت نزد هگل دانستند و ایشان هم در ابتدا مسئلۀ حرکت در هگل و رویکردهای رقیب را مورد بررسی قرار دادند. همچنین در ادامه از روحانی بودن معیار حقیقت نزد هگل سخن گفتند (رفع سوژه و ابژه). طبق سخنان صفاریان هم ــ که اشارهای نمودند به دکارت، حقیقت و متعالی بودن خدا که آن را خارج از جهان میداند ــ اردبیلی هم دربارۀ منشاء حقیقت در هگل ــ که خودجنبان و درونی است ــ بیان و سپس مقایسهای میان منطق دوحدی ارسطویی و منطق سه حدی هگل ارائه کردند.
ایشان در جمعبندی سخنانشان اینطور فرمودند که هگل از حقیقت مفهومی دفاع میکند؛ چون ضروری است. در هگل برخلاف رویکردهای دیگر، حقیقت ثابت و با آرامش نیست؛ بلکه با تنش، تجزیه و ترس همراه است. تأکیدی که بر نفی در هگل شد به این علت بود که نفی، در ریشه و واژۀ یونانی حقیقت یعنی همان پوشیدگی و این نفی در خود حقیقت هم هست و نفی برای هگل، نقشِ خودِ حقیقت را ایفا میکند و رویکردی که در تاریخ برای مواجهۀ با حقیقت بود، دفاع از ضد حقیقت است و آن چیزی که سالها به دنبال آن بودیم، دروغ بوده است و ما آن را به اسم حقیقت جا زدیم و در نهایت بحث مخاطب حقیقت است که با دو رویکرد مواجهیم؛ اول: عوامانه کردن فلسفه است که امروزه خیلی رواج دارد؛ از این منظر که حقیقت چیزی است که همه باید آن را بدانند. دوم: همزمان با هگل، در جریان رمانتیکها بود که فلسفه برای خواص شد و رویکردی شبهعرفانی پیدا کرد.
هگل در کتاب پدیدارشناسی روح صحبت از حقیقت برای همگان میکند که همه باید آن را بفهمند؛ ولی نه به این معنا که حقیقت را همگان درحال حاضر میفهمند؛ بلکه بیشتر بر فلسفی کردن عوام تأکید دارد.
در انتهای جلسه به پرسش و پاسخهایی بسیار کوتاه به علت ذیق وقت اختصاص یافت.