چکیده
در چند سال اخیر بارها شاهد مناقشاتی بر سر ترجمهی آثار فلسفی بودهایم. این مناقشات عمدتاً فرآیند و نتیجه واحدی در بر داشتهاند. ابتدا فردی انتقاداتی را نسبت به ترجمهی یک اثر مطرح میکند. این انتقاد معمولاً با چند شاهدمدعا همراه میشود. برای ارایهی شاهد، منتقد دست روی بزرگترین و فاحشترین ایرادات میگذارد. ابتدا عبارتی از ترجمه بازگو میشود؛ سپس متن اصلی در زبان مبداء ذکر میشود و نهایتاً منتقد ترجمهی بدیل خود را ارائه میدهد. در این لحظه است که نمایش بناست به نقطهای باشکوه برسد و مخاطب از میزان فاحشبودن اشتباه آگاه شود و به نوعی مکاشفه نایل گردد. این انتقادات اما معمولاً در همین سطح باقی نمیمانند. منتقد تازه مقدماتش را چیده است. هدف وی عمدتاً نقد ترجمه نیست، بلکه نقد اولیه این امکان را برای منتقد فراهم میآورد که نبرد خود را آغاز کند. بحث بعضاً به رویکرد فکری و شیوهی زیست و حتی سن و جنسیت هم میکشد. منتقد در اینجا مشغول تصفیه حساب است، حتی با کسانی که آنها را نمیشناسد. منتقد خود را در جایگاه دانای کل و حراستکننده از زبان و اندیشه مینشاند و مترجم خاطی را ادب میکند.
در سوی مقابل، مترجم یا حامیانش اقدام به پاسخگویی میکنند. تقریباً در همهی موارد تجربهشده مترجم یا اصلاً نقدهای منتقد را نادیده رها میکند و فقط به اتهامات و مباحث حاشیهای پاسخ میدهد یا در بهترین حالت، در میان تمام انتقادات جستجو میکند و ضعیفترین آنها را برمیگزیند و به آن پاسخ میدهد تا از قدرت نقد بکاهد. در برخی موارد هم مترجم تا آنجا پیش میرود که حتی از ضعف و اشتباه ترجمه، نوعی فضیلت میسازد و بدون مواجههی انتقادی با عملکرد خود، به ترفند «طبیعیسازی خطا» یا حتی ایدهآلسازیِ آن روی میآورد.
نتیجهی این جدل محض اما صرفاً دوقطبیسازی فضای فکری جامعه است که معمولاً به مناقشاتی جدلیتر نسبت به خودِ ایرادات ترجمه – آنهم با محوریت هواداران طرفین – ختم میشود.
منبع: پروبلماتیکا
برای خواندن ادامه مطلب و دانلود فایل آن بر روی این لینک کلیک کنید.